Web Analytics Made Easy - Statcounter

سید مهدی سید صالحی در برنامه خاطره بازی مهمان دوربین طرفداری بود که در قسمت دوم و پایانی، از نقش پر رنگ جلالی و ویسی در خداحافظی اش صحبت کرد. همچنین بازیکن سابق استقلال و پرسپولیس از حمایت خود از فرهاد مجیدی و روزهای سختی که با دایی پشت سر گذاشت گفت. قسمت دوم این گفت و گوی جذاب را از دست ندهید.

در قسمت دوم و پایانی برنامه خاطره بازی با سید مهدی سید صالحی، مهاجم سال های نه چندان دور استقلال، پرسپولیس، سپاهان و تراکتور، از روزهای سخت حضور خود در پرسپولیس و نحوه جدایی خود از این تیم می گوید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سید صالحی که دو قهرمانی، 4 نایب قهرمانی لیگ برتر، نایب قهرمانی آسیا و سه قهرمانی حذفی در کارنامه خود دارد، برنامه ای داشته تا 40 سالگی به فوتبال بازی کردن ادامه دهد اما وی از مربیانی می گوید که برنامه ورزشی او را خراب کردند و سبب خداحافظی اش از فوتبال شدند.

بخش دوم و پایانی گفتگوی من و سید مهدی سید صالحی را می خوانید و می بینید:

سید مهدی سید صالحی راجع به آن مصاحبه جنجالی خود می گوید...

از سال 86 که پس از بازی سپاهان و پرسپولیس مصاحبه کردم، چند سال پشت سرهم از پرسپولیس پیشنهاد داشتم ولی هواداران پرسپولیس به خاطر آن مصاحبه اجازه نمی دادند به پرسپولیس بروم.

دوران شیرین حضور در تراکتور

اما حالا به تراکتور می رسیم. یک جمله معروف گفتید:" عزتی که در تراکتور داشتم را در هیچ جا نداشتم." دوران حضور در تراکتور چگونه بود؟

از اول چه در قرارداد بستن، چه در خانه گرفتن و از همه لحاظ به من احترام گذاشتند. به تراکتوری رفتیم که سرمربی نداشت و پس از آن تونی اولیویرا آمد. اوایل بازی ها بود که از لحاظ لگن آسیب دیدم و 8 یا 9 هفته مصدوم شدم. بعد از مصدومیتم به تمرینات برگشتم و یکم به من بازی داد چون قاعده به این شکل بود وقتی آسیب می بینید کم کم به شما بازی می دهند. در بازی ها دیدم کمی بی مبل و رغبت به من بازی می دهد که یک روز با ایشان جلسه گذاشتم و گفتم آقای اولیویرا من سید صالحی هستم و چنین سابقه ای دارم و آسیب دیدم. گفتم از استقلال تهران پیشنهاد دارم. یک بازی مانده بود که نیم فصل به پایان برسد. گفتم اگر می خواهید نیم فصل دوم چنین برخوردی با من داشته باشید، رضایتنامه من را بدهید. آن موقع سردار جعفری بود. گفتم من تا الان احترامتان را نگه داشتم و خیلی حوادث در تراکتور رخ داد که چیزی نگفتم ولی اگر قرار باید در نیم فصل دوم با منی که سابقه و تجربه دارم، این چنین برخورد شود، مصاحبه خواهم کرد. منظور از عزتی که گفتم، عزت از سوی مدیرعامل، هواداران خوب تراکتور و مردم شهر تبریز بود. از همه لحاظ به من کمک کردند و آن سال از نظر گلزنی بسیار رویایی بود. به خاطر مشکلات خانوادگی آن سال تیم ملی که کی روش مرا دعوت کرد هم نرفتم. آقای سردار پور جمشید و زینی زاده بودند که قرار شد قرارداد سفید جلوی من بگذارند ولی مشکلات خانوادگی باعث جدایی ام شد. تنها جایی که اشتباه کردم و اگر برگردم نباید جدا شوم، تراکتور بود. خوشحالم تبدیل به اولین بازیکن تراکتور شوم که برای این تیم در بازی های آسیایی گلزنی می کند.

آغازی خوب و پایانی تلخ در پرسپولیس

به دوران حضور در پرسپولیس می رسیم. کار با علی دایی سخت بود؟

خود علی آقا محبت کردند و به من زنگ زدند که پرسپولیس رفتم. آن موقع تیم ملی و آقای کی روش مرا خواسته بود ولی به علت مشکلات خانوادگی نرفته بودم و بیشتر از این موضوع که من ناراحت شدم و به من بی احترامی شد، یک نیم فصل در صدر جدول گلزنان بودم ولی ایشان مرا تیم ملی دعوت نکرد. دو بازی برای دیدار برابر عمان مرا دعوت کرد که بعدش تیم ملی می خواست برای سه بازی مقدماتی جام جهانی برود. برای خودم جایز ندانستم بروم. در پرسپولیس خیلی خوب شروع کردم و بازی برابر تراکتور گل زدم. پرسپولیس زمان ما مثل پرسپولیس زمان آقای برانکو نبود که این همه موقعیت جور شود چون تیم ها واقعا قوی بودند. در آن زمان اگر تیم پرسپولیس قوی بود، سپاهان و تراکتور هم قوی بودند و تیم ها واقعا بازیکنان قوی ای داشتند. مثل زمان آقای برانکو نبود که مهاجمی مثل آقای طارمی هفت موقعیت نصیبش شود و یکی از آن ها را گل کند. من از تک موقعیت ها باید گل می ساختم و اگر اینکار را نمی کردم دیگر موقعیت گیرمان نمی آمد. بازیکنی بودم که هم جلو می جنگیدم و هم عقب کمک می کردم. در 25 هفته، 7 گل زدم و 2 یا 3 پاس گل هم دادم. آن سال بهترین گلزن پرسپولیس من بودم و پس از من محمدرضا خلعتبری بود. خدا رو شکر می کنم که پرسپولیس هم پس از دو یا سه سال، نایب قهرمانی ایران شد. پس از آن 25 هفته نمی دانم چه اتفاقی رخ داد و چه کسی زیر آب مرا پیش علی آقا زد. یک سری اعتصاب هایی در تیم بابت پول ندادن رخ داد. محمد نوری، جلال حسینی و محسن بنگر در این تیم بودم. قبل از اینکه بیایم در سپاهان کاپیتان محسن و محمد نوری بودم. وقتی به پرسپولیس آمدم، محمد کاپیتان پرسپولیس بود و باهم رفیق بودیم. هرچه جمع تیم می گفتند ماهم به عنوان بازیکن قبول می کردیم. رفته بودند به علی آقا از پشت سر من حرف گفته بودند که یکی از دوستانش گفت برو به علی آقا بگو و صحبت کن. گفتم وقتی من هیچ چیزی نگفتم چرا بروم. در کل دوران فوتبال پشت هیچکس حرفی نزدم حالا بیایم پشت علی آقایی که مربی من در تیم ملی و پرسپولیس بوده حرف بزنم. دیگر نشد و 5 هفته آخر ذخیره شدم و بازی نکردم. قرارداد دو ساله با باشگاه داشتم. آقای رحیمی که مدیرعامل ما در سپاهان بود، مدیرعامل پرسپولیس شد. من سیصد و خورده ای میلیون از پرسپولیس طلب داشتم. به باشگاه رفتم که گفتند آقای دایی شما را نمی خواهند. گفتم باشه، شما لطف کنید پول مرا بدهید. آقای رحیمی دو جا به من ضربه زد و همان کاری که در سپاهان با من کرد، گفت برو من پولت را می دهم و ما هم رفتیم که پولمان را بگیریم. بزرگترین اشتباه زندگی ام این بود که به سایپا رفتم. نه اینکه سایپا تیم بدی باشد ولی نباید زیر نظر آقای جلالی کار می کردم.

سید مهدی سید صالحی

از بین سپاهان، تراکتور، استقلال و پرسپولیس اگر زمان به عقب بازگردد، کدام یک را انتخاب نمی کنید؟

بحث انتخاب کردن نیست. بازهم شاید چهار تیم را انتخاب می کردم. از انتخاب هایم پشیمان نیستم ولی دوست داشتم با سپاهان و یک تیم فوتبالم را کنار می گذاشتم. از اول فوتبالم هم خیلی دنبال چالش بودم. آن زمان ها می گفتند وقتی یک بازیکن تیمش را عوض می کند، فوتبالش تمام می شود. خیلی از بازیکنان از استقلال به پرسپولیس آمدند و نابود شدند و خیلی ها هم از پرسپولیس به استقلال آمدند و نابود شدند. دنبال رکورد زدن نبودم بلکه دوست داشتم این چالش را امتحان کنم. از همه انتخاب هایم راضی بودم هرچند زمان حضورم در تراکتور کم بود و دوست داشتم چند سال دیگر برای این تیم بازی کنم چون خیلی از آنجا راحت بودم. در پرسپولیس هم اوایلش خوب بود ولی نمی دانستم انقدر به نامردی و نا حق زیر آبم را می زنند. این برایم زور داشت. اگر حرفی زده بودم یا کاری کرده بودم می گفتم این جواب آن ها بوده است ولی وقتی به نامردی این کار را کردند، آخرش برایم کمی دل چرکین شد. افتخار می کنم به کمک خدا در چهار تیم بزرگ ایران نه به عنوان بازیکن سایه بلکه بلکه به عنوان بازیکن تاثیر گذار حضور داشتم.

مجید جلالی و عبدالله ویسی، مسببان خداحافظی سید صالحی از فوتبال

حالا به خداحافظی شما از فوتبال می رسیم. طی مصاحبه ای گفته بودید که مجید جلالی و عبدالله وویسی باعث شدند از فوتبال خداحافظی کنید.

سایپا پول سنگینی به بازیکن نمی داد. آقای خوش نظر شاهد است که آقای جلالی بارها و بارها تماس می گرفت و می گفت من سید را می خواهم و اگر او را بگیرم مشکلی ندارم. از تراکتور هم پیشنهاد داشتم ولی رسول خطیبی کمی امروز و فردا می کرد و من هم استرس داشتم که چه کاری انجام دهم که سرانجام به سایپا پیوستم. اوایل فصل قرارداد دو بازیکن را به من دادند. یک تیم جدید بود و سطح این تیم نسبت به سپاهان، تراکتور، استقلال و پرسپولیس خیلی پایین تر است چون سرمایه گذاری که آن باشگاه ها انجام می دهند سایپا انجام نمی دهد و از قدیم به عنوان تیمی که جوانگرایی کرده و بازیکن سازی انجام می دهد، معروف بوده است. روی همین حساب به سایپا رفتم. با ابراهیم صادقی هم بازی نبودیم ولی خیلی رو در روی هم بازی کرده بودیم. تا بخواهیم هماهنگ شویم زمان می برد و دیدم که هفته دوم یا سوم آقا مجیدی مدام نق می زند. هفته سوم بود که بازی سوپرکاپ بین رئال مادرید و اتلتیکو مادرید بود که اگر اشتباه نکنم گرت بیل داد به رونالدو و رونالدو هم توپ را به بنزما داد که او هم توپ را گل کرد و آقا مجید گفت ببین سید بنزما اینگونه می زند و تو به این شکل به توپ ضربه می زنی. گفتم آقا مجید آن رونالدو بود، آن یکی گرت بیل و این هم بنزما بود. شما بگو رونالدو و گرت بیل تیم ما چه کسانی هستند. راست می رفتم، گیر می داد و می گفت باید از چپ بروی، چپ می رفتم می گفت باید از راست بروی و حالتی شد که بیش از حد اعتماد به نفس و روحیه را از من گرفت. هفته سوم یا چهارم بود که ذخیره شدم. بازیکن جوان تر از من جلوی ایشان می ایستاد ولی با این همه سابقه، با توجه به مکتب سپاهانی که خدمت شما عرض کردم، هیچ موقع به ایشان بی احترام نکردم و مصاحبه هم نکردم و با خودم گفتم نظر مربی است.  هفته دوازدهم برابر استقلال خوزستان در اهواز بازی داشتیم و طبق هفته های بعد از هفته چهارم، ده دقیقه بازی کردم بازی را باختیم و به تهران آمدیم. صبح تمرین بدنسازی کردیم و بعد از ظهر آقای موسی از تدارکات گفت آقا مجید با شما جلسه دارد. فکر نمی کنم آنقدری که آن سال آقا مجید با من جلسه گذاشت، کسی در عمرش جلسه دیده باشد. هفته دوازدهم کحجا و هفته پانزدهم که نیم فصل است کجا! رفتم جلسه و گفت آقا سید تو بازیکن خیلی بزرگی هستی که گفتم ممنونم. گفت می دانم از اینجا بروی گلزنی می کنی و بزرگی می کنی. گفتم خب شما می دانید بازیکن بزرگی هستم چرا نمی گذارید این بزرگی را در سایپا کنم. گفت نمی توانم بازیت دهم. عین حرف آقا مجید بود و مربیان دیگر هم شاهد بودند. گفت نمی توانم بازیت دهم.

یعنی خارج از بحث فنی بود؟

گفتم اگر نمی توانی به من بازی دهی پس چرا مرا آوردی و بازی زندگی من بازی شد. من هفته دوازدهم به خانه رفتم و حتی تمرین هم نکردم. یعنی به شکلی بود که اگر بازیکنی بخواهد برود، تا نیم فصل با تیم تمرین می کند و بعد می رود. جدا شدم و یکی دو پیشنهاد داشتم ولی عبدالله ویسی تماس گرفت. گسترش فولاد هم مرا می خواست. عبدالله ویسی گفت به هتل امیر کبیر بیا که رفتم. آنجا هوشنگ لوینیان، عبدالله ویسی، پورموسوی و سرپرست تیم در آنجا حضور داشتند. گفت سید بیا کمکم کن چون سال قبل پیکان افتاده و وضعیت خوبی ندارد. استقلال خوزستان در قعر جدولی ها بود. نیم فصل دوم در 13 بازی، 8 گل برای این زدم و این تیم ماند. خداروشکر می کنم که تیم هواداران خونگرم خوزستان ماند. بعد از آن عبدالله ویسی خیلی از من تشکر کرد. حتی بازی آخر برابر مس کرمان، مچم پیچید و ورم کرد و با آن وضعیت 20 دقیقه بازی کردم. تیم را جمع کردم. بازی هایی بود که می باختیم و عبدالله قهر می کرد و من تیم را جمع می کرد که خود آقای بختیاری هم شاهد است. با بازیکن های بزرگ دیگری مثل محمدرضا مهدوی، کاردوست و هادی خنیفر تیم را جمع کردیم که سال بعد قهرمان ایران شد. پس از آن مصدومیت، اگر شما جواب تلفن مرا دادید، عبدالله هم جواب تلفن مرا داد.

سید مهدی سید صالحی نظر سید صالحی درمورد 4 استقلالی ها و 4 پرسپولیسی ها

شما هم در استقلال و هم در پرسپولیس بودید. اکنون یک کری بین هواداران دو تیم بر سر عدد 4 است. به نظر شما 4 استقلال واقعی است یا پوکر پرسپولیس؟

به هیچکدام از این ها اعتقاد ندارم. معتقدم تیمی که می خواهد عیار خود را نشان دهد، در زمین مسابقه نشان می دهد. این ها همه مال گذشته است. من هم می توانم بگویم زمانی آقای گل آسیا شدم ولی الان چه کاره هستم. این کری قشنگ هواداران است که می خواهند بگویند و بخندند که جو قشنگ شود. اصلا همچین قانونی در فوتبال نداریم. پس رئال مادرید با هر تیمی بازی می کند باید یک عدد 13 پشت لوگوی خود بزند. به قول قدیمی ها، داشتم داشتم حساب نیست. الان هر تیمی باید به فکر تیم خودش باشد. مهم اصالت است و ما نباید اصالتمان را ازدست ندهیم.

سید صالحی و حمایت از جسارت فرهاد مجیدی

حالا به یک اسم می رسید؛ فرهاد مجیدی. اسمی که بارها دیدیم سید مهدی سید صالحی از او حمایت می کند. داستان این حمایت چیست؟

بحث حمایت از فرهاد مجیدی نیست. اسمی که از فرهاد مجیدی در یک برنامه تلویزیونی آوردم، او را به عنوان یک مثال نام بردم. می گویم چرا مربی های ما باید سن پیری تبدیل به مربی شوند. چرا اجازه نمی دهیم این آزمون و خطا را در جوانی انجام دهند چون در جوانی شما ریسک پذیری بالاتری دارید. هیچموقع نیامدم از فرهاد حمایت کنم و بگویم فرهاد مجیدی از لحاظ فنی بسیار عالی جواب داده است چون عملکرد یک مربی، کارنامه ی او است. فرهاد مجیدی آخر فصل کارنامه اش در می آید. درسته اول فصل آقای استراماچونی اول فصل نتیجه نگرفت ولی در ادامه نتیجه گرفت و سبک جدیدی برای استقلال آورد. پس از استراماچونی خیلی سخت بود و هیچکس قبول نمی کرد استقلال را بگیرد. من از اعتبار و جسارتی که به خرج داد حمایت کردم. اول فصل مربی باید تیم را خودش با ایده و افکاری که دارد ببندد. ایشان تیم آقای استراماچونی را گرفته که طرز تفکر و ایده او با فرهاد مجیدی فرق داشته است. خب فرهاد تیمی را گرفته که هواداران پرشور استقلال حمایت کرده و استراماچونی را می خواستند ولی آمده از اعتبار و اسم خودش گذاشته است. خودتان هم می دانید که هر مربی دیگری به غیر از فرهاد می آمد، شاید هواداران قبول نمی کردند.

در تمام این سال ها که فوتبال بازی کردید، کسی هست که تا آخرین روز عمرتان او را نبخشید؟

عبدالله ویسی و مجید جلالی را هیچوقت نمی بخشم چون مسیر زندگی ورزشی مرا خراب کردند. با احترامی که به همه ورزشکاران قائل هستم ولی من سالم زندگی می کردم. خیلی سالم زندگی کردم و اهدافم تا سن 40 سالگی بود. مرا از عشقم جدا کردند.

برادری به اسم سید حسین که فوتبالیست بهتری بود!

شما یک برادر به اسم سید حسین سید صالحی هم دارید. اگر بخواهید راستش را بگویید، شما گلزن تر هستید یا او؟

برادرم جز فوتبالیست های دو پایی بود که به حقش در فوتبال ایران نرسید. فوتبالش هم خیلی از من بهتر بود چون سبک فوتبالمان باهم فرق داشت. برادر من کوتاه تر از من، دو پا و تکنیکی بود و در خیلی از پست ها مثل هافبک نفوذی و فوروارد بازی می کرد ولی فوتبال من با او فرق داشت. من جنگنده و سر زن بودم و پرس می کردم ولی از لحاظ فوتبالی خیلی قوی تر از من بود.

سید مهدی سید صالحی

آقا سید خیلی ممنونم. خیلی گفت و گوی لذتبخشی بود و ممنون از وقتی که گذاشتید. اگر صحبت پایانی هست بفرمایید.

قبل از اینکه خداحافظی کنم فقط یک چیز را به شما بگویم. فوتبال ما در چند سال اخیر به مسیری رفت که جوانگرایی کردیم البته جوانگرایی که به دلال گرایی کشیده شد. بدبختی فوتبال ما این است که وقتی یک مربی با تیمی نتیجه نمی گیرد، هفته بعد در یک تیم دیگر است. مگر می شود؟ در کشورهای اروپایی، مربی براساس عملکرد و کارنامه جابجا می شود نه براساس روابط. بازیکن براساس عملکرد جابجا می شود نه براساس روابط. بازیکنی داشتیم که اصلا در یک تیم بازی نکرده ولی چون رابطه قوی ای داشته، سال بعد به تیم دیگری رفته و پول گرفته است. قدیم که بازی می کردیم، یک بازیکن جوان پیرش در می آمد تا به یک تیم بزرگ برسد ولی الان خیلی راحت به تیم بزرگ می رسد. معلوم است وقتی به یک چیز به راحتی برسید، به راحتی هم از دست خواهید داد. فوتبال ما در حال رفتن مسیر بدی است. فوتبال تبدیل به یک میز شده و هرکس، چه مربی چه بازیکن با دلال ها در میز حضور دارند، هستند. آدم هایی که داریم واقعا دانش خیلی خوبی دارند و می توانند به فوتبال ما کمک کنند ولی چون نمی خواهند عزتشان زیر سوال برود، با آن ها کار نمی کنند. امیدوارم روزی برسد که همانطور که خداوند چه به من چه به کسانی که واقعا سالم زندگی کردند و شناسنامه فوتبالی شان واقعا پاک بود، کمک کرد در فوتبال موفق باشیم، کمک کند اگر لیاقت داریم دوباره به عشقم، فوتبال به عنوان مربی بازگردم و بتوانم موفق باشیم و بتوانم به فوتبالیست های مملکت کمک کنم.

همچنین بخوانید:

سید صالحی: دوست نداشتند در اصفهان بت شوم / مثل یتیم ها به استقلال می رفتم اما کسی تحویلم نمی گرفت

منبع: طرفداری

کلیدواژه: سید مهدی سید صالحی عبدالله ویسی فرهاد مجیدی فوتبال ما آقا مجید علی آقا نیم فصل تیم ملی من بازی بازی ها آن سال یک تیم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۷۶۹۶۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جنجال عجیب پیرامون مدال اهدایی به علی دایی!

به گزارش ورزش سه، انتشار تصاويري از ملیکا رسولی که مدعی عنوان‌داری در رشته کاراته است، كنار علي دايي با اين تيتر كه «یک ملي‌پوش خانم مدالش را به علي دايي اهدا كرد» حاشيه‌ساز شده است. برخي ورزشكاران قديمي مدعي شدند او نه عضو تيم ملي بوده و هست و نه مدالي بين‌المللي دارد كه بخواهد به دايي اهدا كند؛ ادعایی که هنوز با پاسخی از سوی رسولی مواجه نشده است.

در همين بین مريم رنجبرساري، عضو سابق تيم ملي تير و كمان در يك استوري كه در اينستاگرامش منتشر كرد به این فرد حمله کرد.

 به همين بهانه، خبرنگار روزنامه اعتماد با او تماس کرد و رنجبرساري گفت: ايشان چند سال پيش گفته قهرمان كاراته است اما فدراسيون كاراته تكذيب كرد. معلوم نيست او از چه طريقي اسپانسر پيدا مي‌كند، اما در بيوي اينستاگرامش نوشته قهرمان تير و كمان است! بچه‌هاي كاراته هم براي من فرستادند و پرسيدند اين را مي‌شناسي؟ گفتم نه‌ . اصلا بچه‌هاي كاراته هم او را قبول ندارند.

رنجبرساري ادامه داد: خود من به دليل اينكه‌ پول اعزام و تجهيزات براي رفتن به مسابقات را نداشتم از تيم ملي كنار رفتم. مثل من زياد بودند، اما اگر او به تيم ‌ملي رفته احتمالا پول هزينه‌هاي خودش را داده و‌ به تيم ملي رسيده!

ملي‌پوش سابق افزود: او اصلا مدالي نداشته كه به علي دايي تقديم كند. براي من عجيب است او علي دايي را چطور پيدا كرده و به ديدار يكي از بزرگان ورزش ما رفته است. ورزشكاري به بزرگي علي دايي از قبل رزومه طرف مقابل را مي‌بيند و بعد به ديدار ورزشكاري مي‌رود. اما اين ورزشكار اصلا مدالي نداشته است! شايد مدال استاني بوده است، اما نه بچه‌هاي كاراته و نه تير و كمان مي‌گويند او مدالي نياورده است. من فقط به اين فكر مي‌كنم و از اين ناراحتم چرا براي من كه قهرماني آسيا را داشتم اسپانسري نبود، اما براي ورزشكاران اين شكلي دو تا سه تا اسپانسر پيدا مي‌شود!

وي در ادامه با اشاره به هزينه‌هاي سنگين در تير و كمان كه خيلي‌ها از پس آن برنمي‌آيند و به ناچار خداحافظي مي‌كنند، افزود: سال ۸۹ يا ۹۰ بود كه تيم‌هاي پرسپوليس و استقلال در تير و كمان تيمداري مي‌كردند و من به عضويت استقلال درآمدم. رقابت بين اين دو تيم در همه رشته‌ها جذاب است و در آن سال هم رقابت نزديكي داشتيم و در نهايت ما قهرمان شديم و آقاي فتح‌الله‌زاده مديرعامل وقت استقلال قرار بود نفري ۵ سكه به ما‌ پاداش بدهند، اما ما كه چيزي نديديم!

دیگر خبرها

  • زخم عمیقی به دوچرخه سواری زدند که به راحتی درست نمی‌شود
  • جنجال عجیب پیرامون مدال اهدایی به علی دایی!
  • یک‌چهارم نهایی بعد از 20 سال بدون سرخابی‌ها!
  • علی دایی و مهدی مهدوی‌کیا خواننده شدند!
  • صدای دایی و مهدوی‌کیا خیلی زود از سکه افتاد!
  • (عکس‌) علی دایی و مهدی مهدوی‌کیا خواننده شدند!
  • (تصویر) وقتی علی دایی خواننده شد!
  • بزرگ‌ترین برد فوتبال: کامبک پشت کامبک!
  • پرسپولیس و استقلال شانس قهرمانی هستند | پیشنهاد داشتم و می‌دانستم به زمین بروم گل ‌می‌زنم!
  • پاسخ ایران نسبت به رژیم صهیونیستی تنبیهی بود، زدند و ما محکم زدیم